« الف وهمزه» جزو حروف مبانی هستند که به این حروف ، حروف «الفباء»،« هجاء» و « أبتثیّ »
تعریف حروف هجاء :
هجاء در لغت به معنای شماردن حروف به اسامی آنها است و در اصطلاح تجوید مجموع حروف را از الف تا یاء، حروف تهجی می نامند که تعداد این حروف درعربی 28 عدد و به عقیده بعضی 29 عدد است (البته با دلایلی که ذکر خواهیم کرد عدد 28 صحیح تر به نظر میرسد) و در فارسی نیز 32 عدد است و در واقع الفبای عربی مانند الفبای فارسی میباشد و فقط چهار حرف کمتر دارد که عبارتند از ( چ – پ – گ – ژ ) ( چپ گژ). پس الفبای عربی که آن را حروف هجاء و حروف تهجّی هم میگویند 28 حرف میباشد که شکل هندسی و اسامیشان به قرار ذیل است:
ادامه مطلب2.1. «أم» متّصله: پرکاربردتر از «أم» منقطعه است و آن حرفی است که قبل و بعدِ آن از نظر معنایی کاملاً با هم در ارتباطاند و امکان جدا کردن آنها از همدیگر وجود ندارد. به طور کلّی «أم» متّصله در دو موضع به کار میرود:
2.1.1. پس از همزهی تسویه: همزهی تسویه، همزهای است که از معنای استفهامی خارج شده و بر تساوی قبل و بعدِ «أم» متصلّه دلالت میکند و بیشتر پس از واژهی «سواء» به کار میرود (سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أأنْذَرْتَهُمْ أمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ)
2.1.2. پس از همزهی استفهام: و منظور از آن تعیین مصداقْ میان قبل و بعد از «أم» باشد، که در این صورت از نظر معنایی با «أو» مساوی است (أأنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ).
نکته: معطوفِ «أم» متصله، هم میتواند جمله باشد و هم میتواند اسم باشد (أأنْتُمْ أعْلَمُ أمِ اللَّهُ)
«أم» منقطعه: قبل و بعد از آن، با همدیگر ارتباط ندارند؛ یعنی میتوان قبل و بعدِ «أم» منقطعه را مستقل از یکدیگر به کار برد.
· شیوهی تشخیص از «أم» متّصله:
اولاً: پس از همزهی تسویه و همزهی استفهامیه به کار نمیرود؛
ثانیاً: بیانگر مفهوم اضراب است، نه تساوی یا تعیین مصداق؛
· «أم» منقطعه بیشتر بر نوعی استفهام دلالت دارد و تنها میتواند جمله را بر جمله عطف کند (قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأعْمَى وَ الْبَصِیرُ أمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَ النُّورُ أمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ)
کان الطالبُ قد ذهب إلی بیته. / الطالب کان قد ذهب الی بیته. ( دانش آموز به خانه اش رفته بود. )
کان الطالبان قد ذهبا إلی بیتیهما. / الطالبان کانا قد ذهبا الی بیتیهما.
ب - ماضی استمراری: ( کان + اسم کان + فعل مضارع )
کان الرجل یُسافر. / الرجل کان یسافر. ( مرد مسافرت می کرد. )
کان الرجلان یسافران. / الرجلان کانا یسافران.
( نکته: تقدیم و تأخیر بین کان و اسم کان در هر حال جایز است. )
ج - ماضی نقلی: ( قد + فعل ماضی )
قد سافر زیدٌ. ( زید مسافرت کرده است. )
( نکته: فعلی با نام ماضی نقلی در زبان عربی وجود ندارد ولی حرف « قد » بر سر فعل ماضی به آن تحقّق می بخشد و وقوع آن را تأکید می کند. در حالیکه این حرف همراه فعل مضارع، شک و احتمال وقوع فعل را می رساند که در این صورت معنای این حرف در فارسی « شاید » است. )
د - ماضی ساده:
سافر زیدٌ. ( زید مسافرت کرد. )
ماضی |
تحقیق |
قد أفلَحَ ألمومِنونَ |
به تحقیق مومنان رستگار شدند |
تقریب |
قَد قامَت ألصلاة |
هم اکنون نماز به پا شده است |
|
مضارع |
تقلیل یا شک |
1-قد یَصِدقُ الکذوبُ 2-هُوَ قَد یَنامُ فی ألنهار |
1-گاهی(شاید) دروغگو؛راست هم می گوید 2-او گاهی(شاید) در روز می خوابد |
مطابق با نقش خود در عبارت اعراب می پذیرد .
» وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّـهُ» (بقره 197) هر گاه کار نیک کند خداوند میداند او را
درباره این سایت